با دوست فیزیوتراپی دربارهٔ اهمیت آموختن و عبرت گرفتن صحبت میکردیم که ناگهان گفت: “فلانی، تحقیقات جدید نشون میدن که علت اصلی کمردرد بد نفس کشیدنه. ساعتهای طولانی به مریض هام نفس کشیدن درس میدم اخیرن و کمر دردشون هم اتقافا در کمال تعجب خوب می شه! نفس به این سادگی را بلد نیستند آدمها درست بکشند”.
راستش حرفمان در همینجا بدون خداحافظی تمام شد اما چند روزی است که ذهن من درگیر این حرفهاست. دقیقاً وقتی که میخواهم بخوابم یا وقتی که در کنج خلوتی نشستهام حرف این دوست مرا یاد حرف استادمان آیت الله جاودان میاندازد که بارها و بارها از قول استادشان آیت الله حق شناس نقل کرده بودند که “انسان برای اصلاح موی سرش هم نیاز به آموزش دارد”. دوستم حرف سادهای گفت و رفت. اما من از همان موقع دائماً به جملاتش فکر میکنم. به درد، به نفس کشیدن، به درمان و آموزش و تعجب حاصل از این بهبودی. اینها کلماتی است که مکرر در مکرر در ذهنم میآیند و میروند.
فکر میکنم که احتمالاً قصهٔ همهٔ دردهایمان از همین دست است. دردهای جدّی و شدیدی که درمانشان بیشتر از هر چیز به آموزش در امور جزئی نیاز دارند. آموزشهای به ظاهر سادهای که با تکرار و تمرین زیر نظر یک استاد ماهر میتوانند دردهای بزرگی را برطرف کنند.
طبیعی است که به عنوان یک آخوند ذهنم به سرعت به دستورات به ظاهر ساده، جزئی و بعضاً نافهمیدنی دین منتقل شود. از تعداد رکعات نماز گرفته تا دستورات عجیب اجتماعی و شخصی که خیلیهایشان امروزه در دایره حوزه خصوصی افراد تعریف میشوند و افراد به هیچ کس، حتی خدا، اجازه مداخله در این امورشان را نمیدهند. این امور به واقع جزئی اگرچه مانند یک نفس کشیدن سادهاند اما به واقع نابلدی در آنها منجر به دردهای جدی در زندگیمان میشود. دردهایی که برطرف کردنشان نیازمند آموزش و تمرین و ممارست است تازه اگر بگوییم که بعد از این تمارین میتوانیم مانند روز اول باشیم.
خیلی نمیخواهم روضه خوانی کنم و فقط به روایت مولایمان زین العابدین علیه السلام اشاره میکنم که فرمودند: «هَلَکَ مَن لیَسَ لِهُ حَکیمٌ یُرشدُه».
سلام بر شما
مطالب وبلاگتان را خواندم
راستش فکر نمی کردم مدیر مسول ترجمان دانش فردی مثل شما باشد.
ای کاش دغدغه های شما فراگیرتر شوند.
امیدوارم قلمتان همواره نویسا باشد.